معنی فارسی warningly
B1به طرز هشداردهنده، به گونهای که نشان دهد خطر یا مشکل وجود دارد.
In a manner that serves as a warning.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a warning manner; in such a way as to warn.
example
معنی(example):
او به طرز هشداردهندهای به کودکی که در نزدیکی خیابان بازی میکرد، نگاه کرد.
مثال:
She looked warningly at the child playing near the street.
معنی(example):
او به طرز هشداردهندهای در مورد خطرات موجود صحبت کرد.
مثال:
He spoke warningly about the risks involved.
معنی فارسی کلمه warningly
:
به طرز هشداردهنده، به گونهای که نشان دهد خطر یا مشکل وجود دارد.