معنی فارسی watching/watching
B1نگاه کردن به یک فعالیت یا رویداد از نزدیک به منظور درک یا لذت بردن از آن.
To look at or observe something attentively over a period.
- VERB
example
معنی(example):
من از تماشای فیلمها در آخر هفتهها لذت میبرم.
مثال:
I enjoy watching movies on weekends.
معنی(example):
او در حال تماشای ستارهها از طریق تلسکوپ است.
مثال:
She is watching the stars through a telescope.
معنی فارسی کلمه watching/watching
:نگاه کردن به یک فعالیت یا رویداد از نزدیک به منظور درک یا لذت بردن از آن.