معنی فارسی water-level
B2ارتفاع آب در یک منبع آبی مانند دریاچه یا رودخانه.
The height of the water in a body of water, indicating its depth.
- NOUN
example
معنی(example):
سطح آب در رودخانه به خاطر باران بالا رفته است.
مثال:
The water-level in the river has risen due to the rain.
معنی(example):
قبل از برنامهریزی هر سفری برای ماهیگیری، سطح آب را بررسی کنید.
مثال:
Check the water-level before planning any fishing trip.
معنی فارسی کلمه water-level
:
ارتفاع آب در یک منبع آبی مانند دریاچه یا رودخانه.