معنی فارسی word pictures

B1

توصیف‌های خاص و پرجزئیات که به خواننده کمک می‌کند تا یک تصویر واضح از موضوعی را در ذهن خود ترسیم کند.

Descriptive language that creates vivid representations in the reader's imagination.

example
معنی(example):

نویسنده تصاویر کلامی خلق کرد که صحنه را زنده کرد.

مثال:

The writer painted word pictures that brought the scene to life.

معنی(example):

از طریق توصیف‌هایش، او تصاویر کلامی زنده‌ای در ذهن ما ایجاد کرد.

مثال:

Through her descriptions, she created vivid word pictures in our minds.

معنی فارسی کلمه word pictures

: معنی word pictures به فارسی

توصیف‌های خاص و پرجزئیات که به خواننده کمک می‌کند تا یک تصویر واضح از موضوعی را در ذهن خود ترسیم کند.