معنی فارسی word-play
B1استفاده از زبان به شیوهای خلاقانه و بازیگوش که موجب سرگرمی یا تاثیر در ارتباط میشود.
Clever or witty use of words to create humor or a special effect.
- OTHER
example
معنی(example):
روتین کمدی او شامل بازیهای کلامی هوشمندانهای بود.
مثال:
His comedy routine included a lot of clever word-play.
معنی(example):
بازیهای کلامی میتوانند یک شعر را جالبتر و جذابتر کنند.
مثال:
Word-play can make a poem more interesting and engaging.
معنی فارسی کلمه word-play
:
استفاده از زبان به شیوهای خلاقانه و بازیگوش که موجب سرگرمی یا تاثیر در ارتباط میشود.