معنی فارسی yearnling

B1

سالنگ به فردی اطلاق می‌شود که به شدت مشتاق و آرزو کننده است.

A person who yearns or has strong desires.

example
معنی(example):

سالنگ به دوردست کوه‌ها با اشتیاق نگاه می‌کرد.

مثال:

The yearnling looked longingly at the distant mountains.

معنی(example):

به عنوان یک سالنگ، او اغلب درباره ماجراجویی‌های فرسوی شهر کوچک خود رویاپردازی می‌کرد.

مثال:

As a yearnling, she often dreamed of adventures beyond her small town.

معنی فارسی کلمه yearnling

: معنی yearnling به فارسی

سالنگ به فردی اطلاق می‌شود که به شدت مشتاق و آرزو کننده است.