معنی فارسی youthily

B1

به شیوه‌ای که نشان‌دهنده جوانی یا ویژگی‌های جوانانه باشد.

In a manner characteristic of youth; lively and spirited.

example
معنی(example):

او به طور جوانانه به مسئله نزدیک شد، با ایده‌های تازه.

مثال:

He approached the problem youthily, with fresh ideas.

معنی(example):

آنها به طور جوانانه خندیدند و از هر لحظه لذت بردند.

مثال:

They laughed youthily, enjoying every moment.

معنی فارسی کلمه youthily

: معنی youthily به فارسی

به شیوه‌ای که نشان‌دهنده جوانی یا ویژگی‌های جوانانه باشد.