معنی فارسی -handedly

B1

به صورت تنها و بدون کمک دیگران، به خصوص در یک فعالیت یا کار.

Done without help from others; alone.

example
معنی(example):

او پروژه را به تنهایی به اتمام رساند.

مثال:

She completed the project single-handedly.

معنی(example):

او توانست ماشین را به تنهایی تعمیر کند.

مثال:

He managed to fix the car single-handedly.

معنی فارسی کلمه -handedly

: معنی -handedly به فارسی

به صورت تنها و بدون کمک دیگران، به خصوص در یک فعالیت یا کار.