معنی فارسی abalation

B2

پروسه‌ای که در آن بافتی از بدن برداشته یا تخریب می‌شود، اغلب به‌عنوان یک روش درمانی.

The removal or destruction of tissue, often done for therapeutic purposes.

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که ابلاسیون ممکن است برای شرایط بیمار لازم باشد.

مثال:

The doctor explained that abalation might be necessary for the patient's condition.

معنی(example):

آنها ابلاسیون را برای درمان بافت غیرطبیعی انجام دادند.

مثال:

They performed an abalation to treat the abnormal tissue.

معنی فارسی کلمه abalation

: معنی abalation به فارسی

پروسه‌ای که در آن بافتی از بدن برداشته یا تخریب می‌شود، اغلب به‌عنوان یک روش درمانی.