معنی فارسی abondance
B1فراوانی، مقدار زیاد و فوقالعاده از چیزی.
A great quantity of something; plentifulness.
- NOUN
example
معنی(example):
باغ پر از فراوانی بود و گلها در همه جا شکوفه میزدند.
مثال:
The garden was full of abondance with flowers blooming everywhere.
معنی(example):
در جشن برداشت، ما فراوانی طبیعت را جشن میگیریم.
مثال:
In the festival of harvest, we celebrate the abondance of nature.
معنی فارسی کلمه abondance
:
فراوانی، مقدار زیاد و فوقالعاده از چیزی.