معنی فارسی accidentary

B1

تصادفی، مربوط به ویژگی‌ها و عناصر غیرقابل پیش‌بینی و تصادفی.

Pertaining to events or features that are incidental or occur by chance.

example
معنی(example):

ویژگی‌های تصادفی پروژه آن را منحصر به فرد کرد.

مثال:

The accidentary features of the project made it unique.

معنی(example):

او عناصر تصادفی در هنر مدرن را تحسین کرد.

مثال:

He appreciated the accidentary elements in modern art.

معنی فارسی کلمه accidentary

: معنی accidentary به فارسی

تصادفی، مربوط به ویژگی‌ها و عناصر غیرقابل پیش‌بینی و تصادفی.