معنی فارسی accidentarily

B1

به طور تصادفی، به گونه‌ای که رویدادی یا عمل بدون قصد و به طور غیرمنتظره رخ دهد.

In an unintentional or chance manner.

example
معنی(example):

او به طور تصادفی قهوه را روی پیراهنش ریخت.

مثال:

He accidentarily spilled coffee on his shirt.

معنی(example):

آن‌ها به طور تصادفی گنج پنهان را کشف کردند.

مثال:

They accidentarily discovered the hidden treasure.

معنی فارسی کلمه accidentarily

: معنی accidentarily به فارسی

به طور تصادفی، به گونه‌ای که رویدادی یا عمل بدون قصد و به طور غیرمنتظره رخ دهد.