معنی فارسی accumulativ

B1

انباشته، به جمع شدن آثار و تأثیرات اشاره دارد.

Relating to or characterized by accumulation.

example
معنی(example):

اثرهای انباشته آلودگی نگران کننده است.

مثال:

The accumulativ effects of pollution are concerning.

معنی(example):

آنها تأثیر انباشته داروها را مطالعه کردند.

مثال:

They studied the accumulativ impact of the medications.

معنی فارسی کلمه accumulativ

: معنی accumulativ به فارسی

انباشته، به جمع شدن آثار و تأثیرات اشاره دارد.