معنی فارسی accumulable
B1قابل جمعآوری یا انباشته شدن.
Able to be accumulated or collected over time.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
امتیازهای بازی برای دریافت جوایز قابل جمع آوری هستند.
مثال:
The points in the game are accumulable for rewards.
معنی(example):
پس انداز او قابل جمع آوری در چند ماه است.
مثال:
Her savings are accumulable over several months.
معنی فارسی کلمه accumulable
:
قابل جمعآوری یا انباشته شدن.