معنی فارسی accumulatively
B1به طور انباشته، بیشتر از یک زمان تجمیع شده.
In a manner that results in accumulation.
- ADVERB
example
معنی(example):
هزینهها هر سال به صورت انباشته افزایش مییابند.
مثال:
The costs increase accumulatively each year.
معنی(example):
دسترسی انباشته به این معنی است که منابع بیشتری برای همه وجود دارد.
مثال:
Access accumulatively means more resources for everyone.
معنی فارسی کلمه accumulatively
:
به طور انباشته، بیشتر از یک زمان تجمیع شده.