معنی فارسی admov
B1انتقال یا تغییر مکان چیزی به یک حالت یا موقعیت دیگر.
To move or transfer something from one place to another.
- VERB
example
معنی(example):
تیم تصمیم گرفت تمرکز خود را به پروژه جدید منتقل کند.
مثال:
The team decided to admov their focus to the new project.
معنی(example):
ما باید منابع خود را برای کارایی بهتر منتقل کنیم.
مثال:
We need to admov our resources for better efficiency.
معنی فارسی کلمه admov
:
انتقال یا تغییر مکان چیزی به یک حالت یا موقعیت دیگر.