معنی فارسی adultress

C1

زنی که در رابطه‌ای خارج از ازدواج با مردی درگیر شده است.

A woman who engages in an extramarital affair.

example
معنی(example):

این داستان شامل یک بزرگسال‌دوست بود که در خانواده تنش ایجاد کرد.

مثال:

The story involved an adultress causing turmoil in the family.

معنی(example):

در رمان، بزرگسال‌دوست با عواقب شدیدی مواجه می‌شود.

مثال:

In the novel, the adultress faces severe consequences.

معنی فارسی کلمه adultress

: معنی adultress به فارسی

زنی که در رابطه‌ای خارج از ازدواج با مردی درگیر شده است.