معنی فارسی advisee

B1

شخصی که مشاوره دریافت می‌کند، به ویژه در محیط‌های آموزشی.

A person who receives advice or guidance, especially in an educational setting.

example
معنی(example):

هر دانش‌آموز مشاوره‌ای باید به‌طور منظم با مربی خود ملاقات کند.

مثال:

Each advisee should meet with their mentor regularly.

معنی(example):

دانش‌آموز مشاوره‌ای بازخورد مربی را جدی گرفت.

مثال:

The advisee took the mentor's feedback seriously.

معنی فارسی کلمه advisee

: معنی advisee به فارسی

شخصی که مشاوره دریافت می‌کند، به ویژه در محیط‌های آموزشی.