معنی فارسی agitative

B2

ایجاد کننده‌ی حالت ناآرامی، تحریک کننده.

Causing agitation; tending to provoke or excite.

example
معنی(example):

بحث پرتحرک، ایده‌های جدیدی را به وجود آورد.

مثال:

The agitative discussion sparked many new ideas.

معنی(example):

سوالات تحریک‌آمیز او باعث شد همه به طور متفاوتی فکر کنند.

مثال:

His agitative questions made everyone think differently.

معنی فارسی کلمه agitative

: معنی agitative به فارسی

ایجاد کننده‌ی حالت ناآرامی، تحریک کننده.