معنی فارسی alligated
B1چیزی که به چیزی دیگر پیوسته یا مرتبط شده است.
Something that has been attached or related to another thing.
- VERB
example
معنی(example):
مدارک حواله شده برای تحقیق حیاتی بودند.
مثال:
The alligated documents were crucial for the investigation.
معنی(example):
او حقایق حواله داده شده را به عنوان مدرک در دادگاه ارائه داد.
مثال:
He presented the alligated facts as evidence in court.
معنی فارسی کلمه alligated
:
چیزی که به چیزی دیگر پیوسته یا مرتبط شده است.