معنی فارسی alligate
B1به هم پیوستن چیزی به چیزی دیگر، معمولاً برای نشان دادن ارتباط یا ساختار.
To attach or relate something to another thing, usually for a purpose.
- VERB
example
معنی(example):
وکیل برای حواله کردن مدارک، اسناد مختلفی را ارائه داد.
مثال:
To alligate the evidence, the lawyer presented various documents.
معنی(example):
شما باید ادعاهای خود را با اطلاعات پشتیبانی حواله کنید.
مثال:
You must alligate your claims with supporting information.
معنی فارسی کلمه alligate
:
به هم پیوستن چیزی به چیزی دیگر، معمولاً برای نشان دادن ارتباط یا ساختار.