معنی فارسی allurance
B1جاذبه، کشش یا نیرویی که کسی یا چیزی نسبت به دیگران دارد.
The attractive quality of someone or something; charm or appeal.
- NOUN
example
معنی(example):
در شیوهای که او صحبت کرد، جاذبهای وجود داشت که همه را مجذوب کرد.
مثال:
There is an allurance in the way she spoke that captivated everyone.
معنی(example):
جاذبه جنگل جادویی هر ساله بسیاری از بازدیدکنندگان را به خود جلب میکند.
مثال:
The allurance of the magical forest drew many visitors each year.
معنی فارسی کلمه allurance
:
جاذبه، کشش یا نیرویی که کسی یا چیزی نسبت به دیگران دارد.