معنی فارسی antipart
B1شخصی که نسبت به احزاب سیاسی موجود تمایلی ندارد و بر ایدههای بدیع و متفاوت تأکید میکند.
A person who shows reluctance towards existing political parties and emphasizes new and different ideas.
- OTHER
example
معنی(example):
او در بحث خود را به عنوان یک ضد حزب معرفی کرد.
مثال:
She identified as an antipart in the discussion.
معنی(example):
ضد حزب بودن اغلب به معنای رد احزاب سیاسی اصلی است.
مثال:
Being an antipart often means rejecting mainstream political parties.
معنی فارسی کلمه antipart
:
شخصی که نسبت به احزاب سیاسی موجود تمایلی ندارد و بر ایدههای بدیع و متفاوت تأکید میکند.