معنی فارسی antisensuous

B1

غیر احساسی و ضد حسی، ماحصل احساسات را محدود می‌کند.

Non-sensual or against sensory perceptions.

example
معنی(example):

آنها کتاب را از نظر سبک ضد حسی توصیف کردند.

مثال:

They described the book as being antisensuous in its style.

معنی(example):

هنر او اغلب به عنوان ضد حسی دیده می‌شود.

مثال:

Her art is often seen as antisensuous.

معنی فارسی کلمه antisensuous

: معنی antisensuous به فارسی

غیر احساسی و ضد حسی، ماحصل احساسات را محدود می‌کند.