معنی فارسی antisensuously

B1

به گونه‌ای که احساسات و ادراکات حسی را رد می‌کند.

In a manner that rejects sensory experiences.

example
معنی(example):

او به موضوع به طور ضد حسی نزدیک شد و بر منطق تمرکز کرد.

مثال:

He approached the topic antisensuously, focusing on logic.

معنی(example):

او به طور ضد حسی درباره روابط صحبت کرد و بر عقلانیت تأکید کرد.

مثال:

She spoke antisensuously about relationships, emphasizing rationality.

معنی فارسی کلمه antisensuously

: معنی antisensuously به فارسی

به گونه‌ای که احساسات و ادراکات حسی را رد می‌کند.