معنی فارسی approximativeness

B2

نزدیک بودن به مقدار واقعی یا صحیح، به طوری که ممکن است خطا داشته باشد.

The quality of being near or close to a given value but not exact.

example
معنی(example):

نزدیک بودن جواب او آن را نامشخص کرد.

مثال:

The approximativeness of his answer made it unclear.

معنی(example):

در ریاضیات، نزدیک بودن یک مقدار برای محاسبات اهمیت دارد.

مثال:

In mathematics, the approximativeness of a value is important for calculations.

معنی فارسی کلمه approximativeness

: معنی approximativeness به فارسی

نزدیک بودن به مقدار واقعی یا صحیح، به طوری که ممکن است خطا داشته باشد.