معنی فارسی asymptotical
B2ویژگی یا حالتی که به رفتارهای مثالی یک مقدار در نهایت اشاره دارد.
Relating to the behavior of functions or properties as they approximate a certain condition or value.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل نامتقارن برای ارزیابی کارایی الگوریتم حیاتی است.
مثال:
Asymptotical analysis is crucial for evaluating algorithm efficiency.
معنی(example):
در آمار، ویژگیهای نامتقارن به درک توزیعها کمک میکند.
مثال:
In statistics, asymptotical properties help understand distributions.
معنی فارسی کلمه asymptotical
:
ویژگی یا حالتی که به رفتارهای مثالی یک مقدار در نهایت اشاره دارد.