معنی فارسی atwitch

B1

حرکتی ناگهانی و کوتاه، معمولاً نشان‌دهندهٔ عصبانیت یا تحریک.

A quick, sudden movement; often involuntary, as in muscle twitches.

example
معنی(example):

چشمانش شروع به تکان خوردن کرد و نشانه‌ای از ناراحتی‌اش بود.

مثال:

Her eye began to atwitch, signaling her annoyance.

معنی(example):

او پس از تمرین احساس کرد که عضله‌اش می‌تکد.

مثال:

He felt his muscle atwitch after the workout.

معنی فارسی کلمه atwitch

: معنی atwitch به فارسی

حرکتی ناگهانی و کوتاه، معمولاً نشان‌دهندهٔ عصبانیت یا تحریک.