معنی فارسی be one's life
B1زندگی به معنای وجود شخصی و چگونگی گذراندن زندگی و انتخابهای آن.
To have a way of living that reflects one's values and passions.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت که شغلش زندگیاش باشد.
مثال:
She decided to make her career be one's life.
معنی(example):
برای بسیاری، کار تنها یک شغل نیست؛ بلکه باید زندگی آنها باشد.
مثال:
For many, work is not just a job; it must be one's life.
معنی فارسی کلمه be one's life
:زندگی به معنای وجود شخصی و چگونگی گذراندن زندگی و انتخابهای آن.