معنی فارسی beblooding

B1

به خون آغشته شدن، عمل یا فرآیندی است که در آن شخص یا چیزی به خون آلوده می‌شود.

The act of becoming covered in blood, usually as a result of injury or violence.

example
معنی(example):

فرآیند به خون آغشته شدن در حین شکار برای بقای حیوانات ضروری بود.

مثال:

The process of beblooding during the hunt was essential for survival.

معنی(example):

او پس از تصادف احساس به خون آغشته شدن دست‌هایش را کرد.

مثال:

He felt the beblooding of his hands after the accident.

معنی فارسی کلمه beblooding

: معنی beblooding به فارسی

به خون آغشته شدن، عمل یا فرآیندی است که در آن شخص یا چیزی به خون آلوده می‌شود.