معنی فارسی bebloods
B1به خون آلوده کردن، اصطلاحی برای توصیف عمل برقراری خونریزی یا کشتن به منظور دستیابی به یک هدف است.
To cause to become stained with blood, often used in context to signify violence or conflict.
- VERB
example
معنی(example):
قهرمان شمشیرش را با شکست دشمنان به خون آغشته میکند.
مثال:
The hero bebloods his sword with the enemies' defeat.
معنی(example):
در داستان، شرور با خیانت دستهایش را به خون آغشته میکند.
مثال:
In the story, the villain bebloods his hands with treachery.
معنی فارسی کلمه bebloods
:
به خون آلوده کردن، اصطلاحی برای توصیف عمل برقراری خونریزی یا کشتن به منظور دستیابی به یک هدف است.