معنی فارسی becombed
B1به معنای شانه کردن یا مرتب کردن موهاست.
To have one's hair combed or styled.
- VERB
example
معنی(example):
بعد از اینکه موهایش شانه شد، مرتب به نظر میرسید.
مثال:
After he was becombed, his hair looked neat.
معنی(example):
او بعد از اینکه برای این رویداد شانه کرد، احساس اعتماد به نفس داشت.
مثال:
She felt confident after being becombed for the event.
معنی فارسی کلمه becombed
:
به معنای شانه کردن یا مرتب کردن موهاست.