معنی فارسی befanned

B1

به وضوح تحت تأثیر قرار گرفتن از طریق تحسین یا عشق دیگران.

To be overwhelmed or captivated by admiration.

example
معنی(example):

این ستاره توسط جمعیت مشتاق به فن خود درآورده شد.

مثال:

The celebrity was befanned by the enthusiastic crowd.

معنی(example):

در طول اجرا، او با تشویق به فن خود درآورده شد.

مثال:

During the performance, she was befanned by applause.

معنی فارسی کلمه befanned

: معنی befanned به فارسی

به وضوح تحت تأثیر قرار گرفتن از طریق تحسین یا عشق دیگران.