معنی فارسی befinger
B1به کار بردن انگشتان برای ایجاد بافت یا شکل دادن به مادهای، به ویژه در هنر و صنایع دستی.
To manipulate or shape a substance using one's fingers, often for artistic purposes.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت با انگشتانش گل را بمالد تا بافتی نرمتر ایجاد کند.
مثال:
He decided to befinger the clay to create a smoother texture.
معنی(example):
هنرمندان اغلب با انگشتانشان رنگ را میمالند تا رنگها را به راحتی ترکیب کنند.
مثال:
Artists often befinger the paint to blend colors effortlessly.
معنی فارسی کلمه befinger
:
به کار بردن انگشتان برای ایجاد بافت یا شکل دادن به مادهای، به ویژه در هنر و صنایع دستی.