معنی فارسی beforetimes
B1زمانهای قدیم، مربوط به دورههای تاریخی گذشته.
Times long ago; an era before the present.
- NOUN
example
معنی(example):
در زمانهای گذشته، نوشتن با دست روی پوست نوشته میشد.
مثال:
In beforetimes, writing was done by hand on parchment.
معنی(example):
آداب و رسوم زمانهای گذشته هنوز هم امروز جشن گرفته میشوند.
مثال:
The traditions of beforetimes are still celebrated today.
معنی فارسی کلمه beforetimes
:
زمانهای قدیم، مربوط به دورههای تاریخی گذشته.