معنی فارسی beforetime

B1

زمان‌های گذشته، به معنی زمانی که قبل از اکنون اتفاق می‌افتاد.

A period in the past before the present time.

example
معنی(example):

در زمان‌های گذشته، مردم بسیار متفاوت از اکنون زندگی می‌کردند.

مثال:

In beforetime, people lived very differently than they do now.

معنی(example):

در گذشته، نه خودرو وجود داشت و نه تلفن‌های همراه.

مثال:

Beforetime, there were no cars or cell phones.

معنی فارسی کلمه beforetime

: معنی beforetime به فارسی

زمان‌های گذشته، به معنی زمانی که قبل از اکنون اتفاق می‌افتاد.