معنی فارسی begloze

B2

عمل ایجاد تغییرات بصری در نقاشی یا تصویر به گونه‌ای که آن را جذاب‌تر نشان دهد.

To apply a glaze or finish to a painting or artwork for a different visual effect.

example
معنی(example):

او سعی کرد نقاشی را دوباره رنگ‌آمیزی کند تا اثر متفاوتی بدهد.

مثال:

He tried to begloze the painting to give it a different effect.

معنی(example):

آنها از یک فیلتر برای تغییر عکس استفاده کردند.

مثال:

They used a filter to begloze the photo.

معنی فارسی کلمه begloze

: معنی begloze به فارسی

عمل ایجاد تغییرات بصری در نقاشی یا تصویر به گونه‌ای که آن را جذاب‌تر نشان دهد.