معنی فارسی begruntle
B1ناامید کردن یا نگران کردن کسی، به ویژه از اینکه انتظارات او برآورده نشده است.
To make someone discontented or dissatisfied.
- VERB
example
معنی(example):
خبر به نظر میرسید که تیم را بعد از باخت نگران کرده است.
مثال:
The news seemed to begruntle the team after the loss.
معنی(example):
نظرات او به منظور نگران کردن مخاطبان بود.
مثال:
His comments were meant to begruntle the audience.
معنی فارسی کلمه begruntle
:
ناامید کردن یا نگران کردن کسی، به ویژه از اینکه انتظارات او برآورده نشده است.