معنی فارسی begrutten

B1

احساس ناامیدی و نگران بودن از فرصت‌ها یا موقعیت‌های از دست رفته.

To lament or express sorrow about missed opportunities.

example
معنی(example):

آنها هر بار که یادآوری می‌کردند، از شانس‌های از دست رفته خود نگران می‌شدند.

مثال:

They would begrutten their lost chances every time they reminisced.

معنی(example):

او نمی‌توانست از فرصت‌هایی که از دست داده است بی‌نوا باشد.

مثال:

She couldn't help but begrutten the opportunities she missed.

معنی فارسی کلمه begrutten

: معنی begrutten به فارسی

احساس ناامیدی و نگران بودن از فرصت‌ها یا موقعیت‌های از دست رفته.