معنی فارسی benignancies
B1به معنای ویژگیهای متعدد یا مثالهای خوب و خوشایند.
Instances or examples of kindness and gentleness.
- NOUN
example
معنی(example):
خوشایندیهای او در نحوه برخورد با دانشآموزانش مشهود بود.
مثال:
Her benignancies were evident in how she treated her students.
معنی(example):
جامعه بر اساس خوشایندیهای اعضای خود رونق گرفت.
مثال:
The community thrived on the benignancies of its members.
معنی فارسی کلمه benignancies
:
به معنای ویژگیهای متعدد یا مثالهای خوب و خوشایند.