معنی فارسی besagne
B1نوعی محصول کشاورزی، معمولاً در جشنوارهها نمایش داده میشود.
A type of agricultural product displayed during festivals.
- OTHER
example
معنی(example):
کشاورز در طول جشن، بسک را به نمایش گذاشت.
مثال:
The farmer showed off his besagne during the festival.
معنی(example):
خانوادهها جمع شدند تا از بسکی که آورده بودند لذت ببرند.
مثال:
Families gathered to enjoy the besagne they brought.
معنی فارسی کلمه besagne
:
نوعی محصول کشاورزی، معمولاً در جشنوارهها نمایش داده میشود.