معنی فارسی beshadows
B1سایه افکندن، به معنای ایجاد سایه بر روی چیزی.
To cast a shadow over something.
- VERB
example
معنی(example):
درخت بر پارک سایه میافکند.
مثال:
The tree beshadows the park.
معنی(example):
شکهای او بر همهچیزهایی که انجام میدهد سایه میافکند.
مثال:
Her doubts beshadows everything she does.
معنی فارسی کلمه beshadows
:
سایه افکندن، به معنای ایجاد سایه بر روی چیزی.