معنی فارسی besqueeze

B1

فشردن یک شیء به منظور خارج کردن مایع یا محتوا از داخل آن.

To apply pressure to an object in order to extract a liquid or its contents.

example
معنی(example):

او تلاش کرد تا آب لیمو را بگیرد.

مثال:

She tried to besqueeze the juice from the lemon.

معنی(example):

سرآشپز مجبور شد سس را از بطری بیرون بگیرد.

مثال:

The chef had to besqueeze the sauce from the bottle.

معنی فارسی کلمه besqueeze

: معنی besqueeze به فارسی

فشردن یک شیء به منظور خارج کردن مایع یا محتوا از داخل آن.