معنی فارسی bestore
B1به معنای ذخیره یا نگهداری چیزی.
To keep or place something for future use.
- VERB
example
معنی(example):
ما باید غذا را به درستی ذخیره کنیم تا از خراب شدن آن جلوگیری شود.
مثال:
We should bestore the food properly to avoid spoilage.
معنی(example):
آنها تجهیزات را در گاراژ برای زمستان ذخیره خواهند کرد.
مثال:
They will bestore the equipment in the garage for winter.
معنی فارسی کلمه bestore
:
به معنای ذخیره یا نگهداری چیزی.