معنی فارسی beswarmed

B1

پر شدن یا اشغال شدن یک مکان توسط تعداد زیادی از موجودات.

To be overwhelmed or filled with a swarm of creatures.

example
معنی(example):

این منطقه در بهار به وسیله پروانه‌ها پر شده بود.

مثال:

The area was beswarmed by butterflies during spring.

معنی(example):

پس از باران، گل‌ها به وسیله زنبورها که در جستجوی شهد بودند، پر شده بودند.

مثال:

After the rain, the flowers were beswarmed by bees looking for nectar.

معنی فارسی کلمه beswarmed

: معنی beswarmed به فارسی

پر شدن یا اشغال شدن یک مکان توسط تعداد زیادی از موجودات.