معنی فارسی betterly

B1

بهترلی، قید غیررسمی برای نشان‌دادن بهبود در کیفیت عمل.

An informal adverb used to indicate improvement in the manner of doing something.

example
معنی(example):

او گیتار را بهتر از قبل می‌نوازد.

مثال:

He plays the guitar betterly than before.

معنی(example):

او با تمرین به‌وضوح و بهتر صحبت می‌کند.

مثال:

She speaks more clearly and betterly with practice.

معنی فارسی کلمه betterly

: معنی betterly به فارسی

بهترلی، قید غیررسمی برای نشان‌دادن بهبود در کیفیت عمل.