معنی فارسی bewhisker
B1سبیل یا موهای ریز در اطراف صورت جانوران.
Whiskers, especially of a cat or similar animal.
- NOUN
example
معنی(example):
سبیلهای گربه به آن ظاهری منحصر به فرد داده بود.
مثال:
The cat's bewisker gave it a unique look.
معنی(example):
او از سبیلهای مجسمه باستانی تحسین کرد.
مثال:
He admired the bewisker of the ancient statue.
معنی فارسی کلمه bewhisker
:
سبیل یا موهای ریز در اطراف صورت جانوران.