معنی فارسی bewray
B1فاش کردن، به معنای آشکار کردن چیزی که تا به حال پنهان بوده.
To reveal or make known something that is concealed.
- VERB
example
معنی(example):
او فردا راز خود را فاش خواهد کرد.
مثال:
She will bewray her secret tomorrow.
معنی(example):
سخنرانی سیاستمدار نیتهای واقعی او را فاش خواهد کرد.
مثال:
The politician's speech will bewray his true intentions.
معنی فارسی کلمه bewray
:
فاش کردن، به معنای آشکار کردن چیزی که تا به حال پنهان بوده.