معنی فارسی birthdom

B1

سرزمین زادگاه، محلی که فرد در آن به دنیا آمده است.

The place where one is born.

example
معنی(example):

کودک احساس ارتباط قوی به سرزمین زادگاهش داشت.

مثال:

The child felt a strong connection to their birthdom.

معنی(example):

بسیاری از مردم خاطراتشان از سرزمین زادگاهشان را گرامی می‌دارند.

مثال:

Many people cherish their memories of their birthdom.

معنی فارسی کلمه birthdom

: معنی birthdom به فارسی

سرزمین زادگاه، محلی که فرد در آن به دنیا آمده است.