معنی فارسی birthland
B1سرزمین زادگاه، مکانی که یک فرد در آن به دنیا آمده و بزرگ شده است.
The country or place of one’s birth.
- NOUN
example
معنی(example):
او پس از چند سال زندگی در خارج به سرزمین زادگاهش بازگشت.
مثال:
He returned to his birthland after many years abroad.
معنی(example):
سرزمین زادگاه یک نفر عموماً هویت او را شکل میدهد.
مثال:
The birthland of a person often shapes their identity.
معنی فارسی کلمه birthland
:
سرزمین زادگاه، مکانی که یک فرد در آن به دنیا آمده و بزرگ شده است.